loading...
دانلود فیلم و سرگرمی
masmerai بازدید : 46 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (0)

طی یک نظرسنجی از یک دانشجوی ورودی جدید و یک دانشجوی ترم آخری خواسته شد که با دیدن هر کدام از کلمات زیر ذهنیت و تصور خود را در مورد آن کلمه در یک جمله کوتاه بنویسند.

جمله اول مربوط به دانشجوی ورودی جدید و جمله دوم مربوط به دانشجوی ترم آخری…

 

masmerai بازدید : 37 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (0)

الو!
- داری میای مرغ بخر!
سلامت کو؟
- برو بابا شارژ ندارم.
گوشی را قطع کرد. یک شارژ 5 هزار تومانی برایش خریدم و اس ام اس کردم. دوباره زنگ زد:
سلاااام شوهر جان!
- علیک سلام. لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟ گفت از همسران بی شارژ.
تیکه ننداز. مرغ خریدی؟
- صدا نمیاد؟ چی؟ جغد؟

...

masmerai بازدید : 53 جمعه 30 فروردین 1392 نظرات (0)

مورچه و سلیمان


روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود.
از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟
مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.
حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.
مورچه گفت: "تمام سعی ام را می کنم...!"
حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد ...

چه بهتر که هرگز نومیدی را در حریم خود راه ندهیم و در هر تلاشی تمام سعی مان را بکنیم، چون پیامبری همیشه در همین نزدیکی ست. ...

masmerai بازدید : 45 جمعه 23 فروردین 1392 نظرات (0)

تمام تاريخ عبارتست از:

جنگ دو سرباز كه همديگر را نمى شناسند و می جنگند

براى منافع دو نفر كه همديگر را مى شناسند و نمى جنگند.!

 

از پرفسور حسابی پرسیدند جهان سوم را تعریف کنید:

ایشان در جواب گفتند:

جهان سوم جایی است که هرکس بخواهد مملکتش را آباد کند،

خانه اش خراب می شود و هرکس بخواهد خانه اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد.

بقیه در ادامه مطلب...

masmerai بازدید : 71 جمعه 23 فروردین 1392 نظرات (0)

 

باشه

 با تو نیستم

 تو نخوان

 با خودم زمزمه میکنم

 من خوبم

 من آرامم

 من قول داده ام

 فقط کمی تو را کم آورده ام

 یادت هست؟

 میگفتم در سرودن تو ناتوانم؟

...

masmerai بازدید : 49 جمعه 23 فروردین 1392 نظرات (0)

 

سال ها بود تو را می کردم

همه شب تا به سحرگاه دعا

یاد داری که به من می دادی

درس آزادگی و مهر و وفا

همه کردند چرا ما نکنیم

وصف روی گل زیبای تو را

تا ته دسته فرو خواهم کرد

خنجر خود به گلوگاه نگاه

تو اگر خم نشوی تو نرود

قد رعنای تو از این درگاه

مادرت خوان کرم بود و بداد از پس و پیش

به یتیمان زر و مال و به فقیران بز و میش

یاد داری که تو را شب به سحر می‌کردم

صد دعا از دل مجروح پریشان احوال

وه که بر پشت تو افتادن و جنبش چه خوشست

کاکل مشک فشان با وزش باد شمال

عوفی خسته اگر بر تو نهد منع مکن

نام عاشق کشی و شیوه آشوب احوال

 

masmerai بازدید : 61 جمعه 23 فروردین 1392 نظرات (0)

 

دکتر سبیلو
من سرجمع ده تا رفیق دارم که به حمد و قوه الهی هشت‌ تای آنها دیگر ایران نیستند.

مازیار همیکی از این هشت‌ نفر است که یک سال پیش به یک جای دور مهاجرت کرد.

بعد همسر ِ یک سال مجدداً فیلش یاد هندوستان کرد و دست زن وبچه‌‌هایش را گرفت تا برای تعطیلات کریسمس، برودایران و رفت.

گویا همانطور که ده ساعت در صندلی هواپیما فرو رفته بوده و از فرط بیکاری کَف‌بُر شده بوده،

پیش خودش فکر ‌کرده حالا که به لطف خدا دو تا بچه خوب و سالم دارد و حوصله بچه دیگر را هم ندارد،

بیاید و توی همین سفر ایران سر ِ خطوط انتقال اسپرمش را ببندد تا از این به بعد پول اضافی برای

بادکنکهای شب جمعه ندهد.

بعد هم در همان ارتفاع چهل هزار پایی، تصمیم‌اش را به سمع همسرش رسانده و اوکی را گرفته و

خلاصه همه چیز ردیف.

 از اینجا به بعد را مازیارتعریف کرده...

بقیه مطلب در ادامه مطلب...


 

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 72
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 26
  • بازدید امروز : 297
  • باردید دیروز : 283
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 682
  • بازدید ماه : 1,155
  • بازدید سال : 8,118
  • بازدید کلی : 130,243